شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در فرودگاه

          برای داریوش اسدی کیارس

در فرودگاه
بال‌ها از کتف 
بر صندلی گذاشتیم
و نور را که شبانه گریخته بود به تبت
به رجعت به استکان قانع کردیم
زائران در مشایعتِ اوراد، ذکر می‌خواندند
و راهبی که قند خون داشت
با تکّه کاغذی در دست 
اشتباهِ مرا شیرین می‌کرد.

بهمن ساکی

تک نگاری

شعرها

مجید عزیزی

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

میدان

میدان

رضا ترنیان

امشو که فرگ تی تو وستم 

امشو که فرگ تی تو وستم 

 اقبال طهماسبی گندمکاری