شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

درد دارم، درد دارد داغدارم می‌کند

درد دارم، درد دارد داغدارم می‌کند
آتش‌اش می‌سوزدم بی‌اختیارم می‌کند
درد خرچنگ است با ماهی قلب سرخ من
دائما مجروح چنگ زهردارم می‌کند 
می‌روم کاری کنم با خود شبیه خودکشی
دستی اما لحظه‌ی آخر مهارم می‌کند
درد زندان است، زنجیر است، اما آخرش
سختی زنجیر و زندان استوارم می‌کند
دل برای شاهکار عمر من کف می‌زند
عقل اما هرچه لیچار است بارم می‌کند
سر به زیر و سربلند دوستی بودم ولی
عشق دارد دست آخر لکه‌دارم می‌کند
عشق دیوانه‌ست گاهی نا‌امیدم می‌کند
گاه در انبوه یأس امیدوارم می‌کند
عشق شیرین است اما گاهگاهی در دلم 
کارهای زشت دور از انتظارم می‌کند
کاشکی روزی فقط یک لحظه جایم بودی و
خوب می‌دیدی که تنهایی چه کارم می‌کند

ودود جوانی

تک نگاری

شعرها

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

فرزانه میرزاخانی

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

بر شانه‌ى تو صبح سحر برنخاستن

مهدی فرجی

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان