آسمان را مجروح میکند
حماسهی در رگهات
با سری برافراشته در اوج و
بالی کشیده در افق
ای سرگردان
میان خیزابها و ابرهای ورمکرده!
زمستانِ بیوقت
دشتهای کالِ فراوان دارد
حریصانه و خجول.
بند نامه از رگ اگر گشودی
بمان
تا آن پناهگاهِ مُجَعد.