شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گریخته بود درخت

گریخته بود درخت
که بالای کوه زندگی می‌کرد
گریخته بود درخت 
که شبیه سنگ‌ها نفس می‌کشید 
و هرگز پشت سرش را
نگاه نمی‌کرد
او 
بیش از این‌ها تنها بود 
بیش از این‌ها سرپا
و بیش از حد زنده!

من
گریخته بودم از تو
شبیه آخرین درخت عاصی از جنگل
که روی قله نفس‌نفس می‌زد
و وانمود می‌کرد 
کلمه‌ی جنگل را 
شبیه کلمه‌ی پیوند
فراموش کرده است
و وانمود می‌کرد
که کار‌های مهم‌تری دارد.
از تمام آن جنگل
تنها یک درخت 
خودش را به کوه رساند
رویش ایستاد
قد کشید 
و ماه را خاموش کرد..

حالا تو تنها با من بگو
تو را به چه‌چیز می‌سپردم
 آن‌جا که حتی
آسمان و آجر‌ها و درخت‌های خیابان‌هایش
با من غریبه بودند 
با من بگو
تو را به چیز می‌سپردم
و چگونه می‌گریختم
و چگونه دور می‌شدم؟

منا اکبریان

شعرها

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

اجماع رسانه ها جریانی اصلی دارد

اجماع رسانه ها جریانی اصلی دارد

کبوتر ارشدی

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری