شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

حسرت و بغض و اشک و تنهایی

حسرت و بغض و اشک و تنهایی
حاصلِ زخمه‌های باران است
چشمِ امثال ما به مزرعه بود
تازه این اولِ زمستان است

فکرِ سرما نباش دخترِ خان!
ما! کشاورز و پاپتی هستیم
ما! کجا و شما کجا بانوو...
ما! فقط هم‌ولایتی هستیم!

می‌دود، ریشه‌‌های من در تو
می‌زند، آفت از جنون، در من
می‌شود، این غرور لعنتی‌ام
عاقبت، سروِ سرنگون، در من

تنم از ترسِ گرگ‌های تنت
تا ابد حبس را تحمل کرد
شاید از من شجاع‌تر باشد
گوسفندی که ترکِ آغل کرد!

خبرِ خودکشیِ من در باغ
در میان کلاغ‌ها پیچید
معنیِ ایستاده مردن را
از مترسک نمی‌شود پرسید!

ساسان دارابی

تک نگاری

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک