شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

حالم بد است 

حالم بد است 
بیش از آن‌که بخواهم دستت را بگیرم 
بگذارم روی سرم
تا دریابی تبم
سرخ و سوزان پشت داده‌ام به دیوارهای سفید 
به آرامش مقنعه و روپوش پرستارها 
و پزشکانی که تزریق می‌کنند  
خون سردی را به شعاع دید

و ‌من‌هرچند ساعت یک‌بار
و ‌من هر ۸ ساعت یک قرص
و من هر ۱۲ ساعت یک قاشق 
و ‌من هر کار می‌کنم 
نمی‌توانم بالا نیاورم خودم را 
در این محیط

عقربه‌ها پایین نمی‌آورندم از فشار
نردبان‌ها بالا نمی‌برندم از ماه
پله‌ها متوقف نمی‌نمایندم از  مرض و مریض 
 چشم تا چشم کار می‌کند 
 رو به تزاید است  همه‌چیز
الا امید
الا اصواتی که فرا‌می‌خوانند 
صندلی‌ها را به نوبت پای میز 
به ترتیب  دفترچه و نسخه و  ویزیت
بی ا‌عتبار از بیمه و تسویه و ترخیص
به هق‌هق کودکان و زوزه‌ی آمبولانس‌هایی
 که با تصویر  سبقت می‌گیرند از ما 
در بلندی‌های  رسانه‌ای  رقه  و موصل‌،
 کوبانی و عفرین

حالم بد است این‌جا 
و‌ هر کجا که  جز دیوار
  هیچ‌کس تکیه‌گاهی نیست
 برای بیماری که 
در سالنی سراسر سفید 
 انتظار می‌کشد مرگش را به تعجیل ....

از پله‌ها پایین می‌آیم 
و نوبت می‌دهم به خودم  زنی را که
 در آغوش گرفته  کودکش را از تشویش

حالم بد است و هیچ‌چیز مرا بهبود نمی‌بخشد 
حتی تو 
که دستت را بر پیشانی‌ام گذاشته‌ای بی‌تردید...

سعید عاشقی

تک نگاری

شعرها

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

ویدئو