شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

حرفِ نگفته

کشکول سلام آویزان من است
با شکوه‌های سرم می‌چرخد
و رو به چشمم کابویی و مصری می‌پوشد 
 و من خونابه می‌شویم و شوریدگی تا سرحد بی‌قراری
 از گوش‌هایم بیرون می‌زند
مذهبم در چشمی بود که سرباز صلیبی‌ام کرد
از تقدس بیرون شده‌ام‌،
مرا به جنگ می‌خوانی؟
من از جنگ دهم می‌ترسم و شب‌ها با قهوه ای تلخ بیدار می‌مانم
عربی می‌رقصم دور خودم
در این رخداد، بیدادم و مو می ریزم از سکوت...
جرم این همه جنگ چیست؟
برای زخم‌های روی ایل‌ام حکم تیر باران دارم
زیر جوخه‌: « درود»
 زره می‌بافم،
 برای این گور که تا فردا پر می‌شود

نرگس خانی

شعرها

دست نگه دارید‌!

دست نگه دارید‌!

فرخنده حاجی زاده

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

 روی برعکس جهان بایست!

روی برعکس جهان بایست!

سارا مؤیدی