شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

يه خشمي از خودم دارم 

يه خشمي از خودم دارم 
كه بخشش تو وجودم نيست 
چنان فكر سقوطم كه 
اميدي به فرودم نيست 

چه قد دستام خوني شد
از اين مشتاي تو ديوار
من از هر پله‌اي رفتم 
رسيدم به طناب دار 

يه مردي تو وجودم هست 
كه دردش رو نمي‌فهمه 
ازش يه كينه‌اي دارم 
كه اين اندازه بي‌رحمه 

همين روزا كه بارونم 
همين روزا كه پاييزم 
اگه جرئت كنم يك شب 
خودم خونش رو مي‌ريزم 

رسيدم به يه جايي كه 
ازش سر در‌نمي‌يارم 
مثه اين مردم از شادي 
ديگه پر در‌نمي‌يارم 
يه وقت چشماي زيبايي 
منو مجذوب مي‌كردن 
رفيقايي كه احوالِ 
بدم رو خوب مي كردن 

سرم رو شونه‌هايي بود 
كه اون‌ها هم ازم خسته‌ن 
مسافرهاي من انگار 
همه بار سفر بسته‌ن 

ديگه رو صندلي‌ها هم 
واسم جايي نمي‌ذارن 
كجا اين روزها حالِ
يكي مثل منو دارن 

شبيه آدمي هستم 
با خط ميخي توي غار 
كه بعد از كشف آتش هم 
تو تاريكي  نشست انگار

ببين مثل كسي‌ام كه 
مخدر مي‌شه تسكينش  
كه هر پيغمبري اومد 
گرايش داشت به دينش 

يه سر درگم يه گيج و منگ 
كه عرفانش غم‌انگيزه 
هميشه در تمام عمر 
گرفتار يه پرهيزه

افشین مقدم

تک نگاری

شعرها

کاج 

کاج 

ندا حاتمی

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک

گُرگاس

گُرگاس

شقایق شاهرودی‌زاده

كلاهی بر سر آزادی

كلاهی بر سر آزادی

بکتاش آبتین