شبیه سلطانی که ایستاده بر عالیقاپو
با هزاران سردار و ُ بسیار سربازان
تمام نقشهها را کشیده
آماده
برای فتح
برای گشودن مرزها وُ
تاختن
به نیمهی دیگر جهان...
.
.
.
هی میکند به اسب
درشکهچی دور میزند دور نقشههای جهان
و من که سلطان نقشههای تو ام
با آن خطوط مرزی باریک وُ کشیده وُ
زیبا
آمادهام
برای فتح
برای گشودن آغوش وُ
تاختن به تن
به تمام جهانی که تویی.