شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نپرس چرا تلخم 

نپرس چرا تلخم 
 وَ قارقار کلاغ‌ها
 مرا کنار تو می‌نشاند
نپرس چرا اخم‌هایم شبیه دشنام است 
و پیچ‌وتاب‌های مشکوک 
ارتفاعِ گمان را  
به سرگیجه‌ی تردید می‌زند 
تا تمامِ طوطیان دور وُ بَرم را فراری دهد 
تردید بادِ هوا نیست
که در سلولِ هرکسی جا خوش کند 
میزبانِ بی‌قراری می‌خواهد 
وُ شاعری خودسر 
که تمامِ کاغذهای دنیا را از درد تاریک کند 
در فصل‌هایی که مشغولیت مردن است.
آسمانِ پوسیده هم که شرمسارِ کسی نیست 
بیا! این زوزه‌های ظلمت را ورق بزنیم
 وَ این گرگ‌های سربه‌هوا را 
 که سهمِ عشقِ مرا شلاق می‌زنند 

روح‌ انگیز کراچی

تک نگاری

شعرها

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله

مادر

مادر

حسن بهرامی

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور