اگر به دورِ بهار آمدیم لاله شدیم
برایِ خاطرِ بدمستها پیاله شدیم
شدیم برگ که پاییز نونوار شود
به یمنِ مقدمِ این فصل هم مچاله شدیم
گذشت از سرِ ما قرنهای بسیاری
در عنفوان جوانی هزارساله شدیم
چه زود فصلِ عرقریزی آمد و از ما
عرق گرفتند آنقدر تا تفاله شدیم
شبانه گوشهی یک باغ دفنمان کردند
گذشت فصل زمستان و استحاله شدیم
دوباره از دل این باغ، سر برآوردیم
بهار بود دوباره... دوباره لاله شدیم