ای جان عشق! رستنِ از تن مبارکت
ای مای ناموافق ما، من مبارکت
پیوند ترد ساقه و برگیم، ای نسیم!
چرخی برقص! بشکن و بشکن؛ مبارکت
ای چشم من! که عشق تو را کور کرده بود
به کور چشمیِ همه، روزن مبارکت!
برگشته دل به خانهی متروک سینه، آی
چشم و دلِ چراغ تو روشن! مبارکت
تاول زدهست پای تو ای عشق، لطف عقل
هرچند قدر یک سر سوزن، مبارکت
حیف تو بود در قفس سخت پیلگی
پرواز نوش جان و پریدن مبارکت!