شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از خبرت كه می‌آمد خبر نداشتی

از خبرت كه می‌آمد خبر نداشتی
تو تازه مرده بودی و مردن تازه داشت داغ می‌شد
روی پیشانی مادرت در اتاق درد عرق می‌ریخت
پیش از آن نیز، گورت را در گودی پشتگاه پدر كنده بود
روی تخت خواب/ كابوس‌های خیس...
من از تاریخ تنم به بعد، منقضی‌ام
از قبل از آمدنم
تو برای كشتنم به دردسر نمی‌افتی
هی با توام مردن‌!
چرا دست نمی‌كشی؟
از پا نمی نشینی
از كمر نمی‌افتی.

 

راضیه بهرامی‌خشنود

تک نگاری

شعرها

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور