شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یکشنبه‌ی غم انگیز

تاریکی به استخوان رسیده بود
و مرگ لباسش را
پوشید و رفت!

پاییز در حیاط خودش را
حلق‌آویز کرده بود
و پرندگان زندگی را
در‌ باغچه پنهان می‌کردند!

شب مانده بود ماه را
بپذیرد یا نه؟
و من شبیه تمام یکشنبه‌ها
ایستاده‌ام
به سایه‌ام شلیک می‌کنم!

این تن به لباس مرگ زیبا تر‌ست
مثل درخت به لباس برف
مثل شب به لباس تاریکی
مثل پاییز به لباس زرد!

حالا
به یکشنبه‌هایی فکر کن
که خاک با دهان تو اعتراف می کند
و مورچه‌ها در استخوان‌هایت
زندگی عاشقانه‌ای دارند

محمد بهراد

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

باد می‌گفت با باد

باد می‌گفت با باد

آنوشا نیک‌سرشت

شعرها

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی