شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فردین

در انتهای کوچه
مردهای لاغری
تکیه داده‌اند به دیوارها
سروهای محکمی
در برابر آفتاب و باران 
که همه
کمرهای باریک‌شان
و گیسوان مجعدشان
لایق نوازش توست
و در انتهای کوچه باران می‌بارد
در انتهای کوچه چاپخانه است
در انتهای کوچه سینما‌ست.

شمشیر را از دخترک گرفت
گفت: «سایه‌ها و خون‌ها با من
غرق شدن با من
اژدها با من
اشقیا با من
حرام شدن افتخار شاعرها‌ست.»
تخته‌پاره را برداشت
چند‌بار 
عمیق  نفس‌ کشید
و در بیابان دریا
غرق مردم شد.
 

علی اخوان کرباسی

تک نگاری

شعرها

فالگیر

فالگیر

محمدحسین بهرامیان

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

تهران

تهران

محمد ویسی