اين درخت نيست
مادری پای آن زنجير شده
پدری چنگ در خون كشيده
به رمز الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ
به رمز وَلَا الضَّالِّينَ
جوان داده اين سرود ظفري كه بينوا ماند
جوانجوان جويده اين درخت زنجيري
ريشه دوانده دواندوان زير سورهي ياسين
زميني نمانده كه جاي دلي باشد
دلي كه نباشد
خانه ميشود ويرانههاي درون تصوير
ما جنگ كرديم كه خدا نگاهمان كند
ما جنگ كرديم كه خاك بسترمان شود
ما جنگ كرديم که صاحب خيابان باران شويم
ما جنگ كرديم ولي جوانجوان جويده شديم
و شكمهاي دريده شديم
و شيشههاي دودی شديم
بسمالله الرحمنالرحيم
اينجا صحرایيكهزار و سيصد و طوفان
كسي زنده نماند
تنها مادری زنجيرشده به درخت گل ابريشم
پدري چنگ در خون كشيده
و يك پري دريايی راه گمكرده تا دستان تو
و پاهای تو را باز كند
اين عروسي ِحجلههاي تنهايیست...