میخواستم ماه را در مسیر سرگیجه متوقف کنم.
وقتی به شب دیگری از جهان میرفتم
میخواستم امشب بماند
وقتی که بالای پُل داشتی زمان را به رود میریختی
میخواستم بمانید
رود اما
مد دقایق بود
از چند شب گذشتم
وقتی تو در صبح بودی
من هنوز
در شب دیگری از جهان
ماه را زیر رودی دیگر به دام میانداختم