شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کلاغ بیاید

کلاغ بیاید
باد برود
باز کند پنجره‌ی زخمی از هوا
نازکی انگشتی بشکند
و ناخن‌ها بریزد
صحن زمخت امامزاده لطیفه بگوید
و شازده خوابش را قیلوله کند
به نماز جماعت زنی که
تکفیر شده است پیچیده در اذان
سنگ بردارد، نوشته‌ی خودش را
که  کافری؛ مسلمان
و حبیبی،
حبیبش،حبیبش را می‌جوید
و خروار خروار سنگ
مبتلا شده‌اند
به پوچی سرد زائران
و گرد می‌چرخد ساعت‌وار
شماطه‌ی چشم‌هاشان بیرون از کاسه
و سرما دستی بر زخمی کشیده
تا بهمن بریزد خودش را
روی ذائقه‌ی نفس‌ها
و آسمانی است تُرد سحر
که بانگ خروسی
و تلاوت شبنمی

آهوی کجایند‌؟!
خونین در نی‌نی چشمانشان
که راه تبانی میخی گزنده
هی گلو ‌پاره
پاره
شده بودم
در گلیمی سیاه از عتیق مانده
در اشکاف دره‌ها بی‌دهان

بی‌شکل بودند
بی‌شکل
که شکل ما نمی‌شدند
هرچه ریش تراشیده
و ادوکلن...‌
و آخ
از آن تراوش درد در پیچش جنون
زایمان چهار‌انگشت
چکه‌چکه خون بر باریکه‌ی لب
که بدرقه‌ای از احوال سکوت را
بر دوش کشیده‌اند
به من نگفتند اما
از زمختی آن بهمن
که بالا رفته بود از دماوند
و سردی سیاهی می‌ریخت
در کوره نفس‌ها
آدم می‌ترسد که بگوید:
دوستت دارم را
گم کرده است در دوره‌های  هفت‌روزه حوا،

چه طواف تباهی دارد باد
روی گلدسته‌ی غروبی کلاغان
در قلمروی ابلیس.

سیمین رهنمایی

تک نگاری

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

جواد محمدی فارسانی