شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

توي اتاق ذو‌زنقه كار مي‌كنم

توي اتاق ذو‌زنقه كار مي‌كنم
اما عجيب دايره‌ام استوانه‌ام
در گيرودار منطق آدم بزرگ‌ها
مانند رقص شاپركم: كودكانه‌ام

شرمنده‌ام هميشه يك آدم فضايي‌ام
در چارچوب‌هاي شما جا نمي‌شوم
هي با پيام‌هات ارور می‌زنم و هی
در جدول و معادله معنا نمي‌شوم

«مهتاب» روي شانه‌ی شب پهن مي‌شود!
«مهتاب» يك تخلف ناسازگار نيست؛
من له شدم درون حضور اداري‌ام؛
در سيستمي كه هيچ مجال فرار نيست.

در سيستم زميني آدم بزرگ‌ها
از جمع‌هاي جن‌زده تفريق مي‌شوم
در ايستگاه‌هاي «توقف نمي‌كنم!»
در گوش‌هاي ساكتشان جيغ مي‌شوم

از چارطاق‌هاي اداري كه رد شوم
تعظيم مي‌كنم به سكوت الاغ‌ها
آرام در نهايت خود غرق مي‌شوم
زل مي‌زنم به كوچ عظيم كلاغ‌ها

مهتاب بازوند

تک نگاری

شعرها

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

با چشم‌های نصفه‌خمارت 

شهرام میرزایی

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی