شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آغوش تو چنان وطنم بی‌کرانه است 

آغوش تو چنان وطنم بی‌کرانه است 
بی‌مرز با هر آنچه که در بند خانه است
 آغوش من، دو شاخه‌ی متروک مانده است
غمنامه‌‌ای ز هر  قفس بی‌ترانه است 
این‌گونه با تواَم، که شب و روز با منی 
آن‌گونه با منی ، که دلم پر بهانه است 
سر درگُمم‌، میان لب و شانه‌های تو 
چونان پرنده‌ای که دلش تنگ لانه است 
ای عشق!  ای کویر نفس‌های خسته‌ام
از هر رگم به سمت تو رودی روانه است 
وقتی هنوز هم نفست می‌رسد به من
یعنی زمین پر از قدم عاشقانه است
هر جای عشق لب بگذاریم، بر لب است
هر جای عشق سر بگذاریم، شانه است 

محسن حسینی

تک نگاری

شعرها

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

 روی برعکس جهان بایست!

روی برعکس جهان بایست!

سارا مؤیدی

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی