شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در پس‌زمینه 

در پس‌زمینه 
 صحبت تن‌های جدا مانده است 
وقتی که دور می‌مانند 
 هر خانه، خانه می‌شود 

جدایم از خانه 
بی‌تن 
 بی‌شکل 
و بی‌دست که به خانه‌ام 
 برم گرداند 

به خانه‌ای که ندارم 

من دست‌هایم را 
_نه 
آرزوی در هوا نگاه داشتن دست‌هایم را 
در هوا 
 نگاه داشته بودم 
که مشت باشند و خانه‌ای خانه شود 
و به تن‌های جدا مانده اندیشیده بودم 
-پس‌زمینه را پاک می‌کنم _
خیال می‌کنم این تندیس دخترهای سرمست میدان‌ها
که پاهایش را به عرض شانه باز کرده است 
در چهل سالگیش 
هرروز جمع‌تر می‌شود 
 و خجل‌تر 
«نامی که بر من نهاده‌اید، مرده است»

نام‌ها در حسرت  تن‌های جدا مانده می‌میرند 
و هزار نام مرده هرروز میدان را دور می‌زند

هر دم نام تازه‌ای را می‌بینی 
که بی شکل 
بی تن 
با پای خود از تابوت عزاداران پایین می‌آید
در گور می‌خوابد 
و جماعت 
دور تا  دور می‌ایستند 
_کسی عجله‌ای نمی‌کند_

آنقدر صبر می‌کنند تا زمان ریختن خاک فرا برسد

پریسیما عنابستانی

تک نگاری

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

چگونه شعر بنویسیم؟

چگونه شعر بنویسیم؟

ترجمه‌ی نازیار عُمرانی

شعرها

سرودِ طُرقه  که کور می‌شود

سرودِ طُرقه که کور می‌شود

میلاد کامیابیان

خاورمیانه

خاورمیانه

شهرام شهیدی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی