کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۶۷، قم.

به قصد خودکشی از پرتگاه آسمان افتاد

ز نعره کف به لب آورده رود دیوانه
هراز  اشتر ِمستِ هزار کوهانه
حسین منزوی

 


به قصد خودکشی از پرتگاه آسمان افتاد
تشنج کرد گوشی، از لب میز استکان افتاد
زبان باد بند آمد دهان پنجره وا ماند 
تن دیوارها لرزید پرده از تکان افتاد
میان شاخه‌ها و ریشه‌هایش اختلافی بود
تبر پادرمیانی کرد اَفرای جوان افتاد 
غبارِ در هوا از آهِ خاک از آهِ آجر بود
و قطره قطره اشک از چشم‌های ناودان افتاد
زمان با پای لنگ از روی نعش ظهر رد می‌شد
غذایی روی دست بقچه ماند و از دهان افتاد
به حدی داستان زندگی بالا و پایین داشت
که زیر بار سنگینش فشار قهرمان افتاد
جهانِ دردها دور سرش چرخید و هی چرخید
و هی چرخید و یک بنّای پیر از نرده‌بان افتاد 
زبان وا کرد گوشی، پاسخ فرزند او را داد 
الو بابایتان افتاد...نان افتاد.‌.. جان افتاد...

علی فرزانه‌موحد