ریختند و پاشیدیم
روی همین تخت بغل!
که سرخترین جیغِ یائسهای،
غلیظتر از نداشتههاش
خاکستر برهمنان را
چنگ زنان
شانه - شانه
از تشنج، خالی
و همسطحِ سیاههی ناچکیده بر جوهر
پشت به کولههایِ شبانه،
چرخ – دندههای خوابزدگی را
کوچ...!
به سلامتی ساقی سبزینهها،
لبگذاشتی
به شیار اختگان/ اینبار
تکذیب کن
زهدانِ زخمیِ شیرخواران را،
و خواناتر بنویس : «صحراناپذیر»
که سلامت نباتی مومیاییات، شوخیست
و هیچ گرازی
به چرای دهانهی دل – تا - ها
نمیرود