شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بوسه‌هایت را

بوسه‌هایت را
از خیلی چیزها عبور دادم
خطر سیل 
جنگ 
 زلزله 
اما این سپیدار بلند 
امانم را بریده است
هر روز صبح
خواب‌هایم را باز می‌کند 
لب‌های تو را
که هنوز خیس مانده
برمی‌دارد، 
می‌اندازد روی طناب رختی
که به خود بسته
انگار نه انگار رؤیایی‌ست 
که باید بنشیند
  روی صندلی             
  رو در روی 
قارقار چند کلاغ 
و یک‌به‌یک بازشان کند.

مهرآوه نام‌آور

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

کوه را با گلوله

کوه را با گلوله

دیار مردان‌بگی

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

شاعر

شاعر

فریاد غفوری

کولی

کولی

مهشید رستمی

ویدئو