قدیمی و شکننده، علاقهمند به هم
دو تا پیالهی گلسرخ میخورند به هم!
دل شکستهی گلسرخِ کاسهی چینی است
که سخت میشود آن را شکستهبند به هم...
دو همسکوت، دو همچشم، از دو شیشه ی تار
دو قاب عکس قدیمی که زل زدند به هم
عجیب نیست بیفتد گذار مهر به ماه
مباد آنکه گذارِ دو خودپسند به هم...
دو لب، دو لولیِ آشفته را بگیر اسیر!
بدون فکر دو دیوانه را ببند به هم!
من و تو را چه به حرف چرند مردم شهر؟
چه گفتهاند از ما غیر نیشخند... به هم؟
تو روز اول تیری و من شب یلدا
چقدر میآیند این دو قدبلند به هم!