حمق دوپای مانده در جهل مسجل
پروردگار لفظ و معنای خزعبل
سلطان ابوافلاس بیچیزالممالک
استاد موزون کردن یک مشت مهمل
خورشید و امّید و شب و تب را نشاندی
در قافیتهایت که اینک وحی منزل؟
شرمی حیایی تا کجا حمق پیاپی
شرمی حیایی تا کجا جهلِ مسلسل
ای یاغی ای سرریز افکار مزخرف
ای یاغی ای سمکوب رنج و زخم و دنبل
سلطان ویرانی پیامآر تباهی
کذاب خودوخشورخوان غیرمرسل
تا کی قرار است اينچنين باطل ببافی
ای مختصر تا کی اراجیف مطول
عمرت به پایان آمد و هرگز نبودی
در مکتب و مکسب مگر تلميذ تنبل
گفتی خدا نان میدهد وز بیتمیزی
انداختی خود را به رنگ روبه شل
تکرار هم کاری است شو رو کن به تکرار
ای ولمعطل ولمعطل ولمعطل!