شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از شب به درآ

از شب به درآ
قیراندودَ‌ست گمان
 جهانی گم
چارطاقِ بالا
 وحشتی‌ست از هجوم اَنفُس 
وحوش گریزان 
چهارپایانی سر در جیب عدم
پایانَ‌ت را 
ختمِ مسیر نباشد
اما
چشم تو از آب‌ها مدام خیس و
جهانَ‌ت تمام خیس

ای پروانه‌هات دمی به پرواز
گاهی به شانه‌ی چپ‌َت

راست‌های مسیرَ‌ت باز
تو اما چپَ‌ت را بنگری

بال در مشام بادها داری و
نگاه در شره‌های از چشمَ‌ت چکیده
این چه رازی‌ست در مکالمه‌ی پروانه‌هات؟
اصواتِ شب،
تاریکَ‌ت را به کدام سایه بُر زده‌اند؟

میانِ تو با گذرها اگر گوشی نیست به شنیدن
پس این حروف از کجای شکاف‌ها، درز می‌کنند؟

ای ذات پریده از بامِ کبوتر
سفیدِ بال‌هات را کلاغ به عاریت برده
که اینگونه شب است نگات؟

عمیقِ چاله‌ها و خرگوشی‌ات به چاه
ویل است لابد و
خلسه‌های آهوبرگان در مناظره‌ی پلنگ
دشتی‌ست سُم‌کوبِ سنگ‌های دل
ای دل‌دل است که از آسمان می‌چکد و
خار از پاشنه‌ می‌پاشانَد

من از چمبره‌ی شب گریزم نیست
پس صبح پیشانی‌ت کو 
تا عسل بنوشَ‌م
 

سمیه جلالی

تک نگاری

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری