شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها


ردِ اشک‌های تو بود 
که از جنازه‌ام راه می‌گرفت
شرح...

دست بیاویزد مدام 
در زخمی این‌گونه رفیع 
می‌گفتم: بخوان...

این زخم خوف بگیرد به جنون
به آغازی که از ما 
یکی رفته بود و
یکی...

از فرطِ کبود
درد بغلتد‌ به مهره 
بر استخوان
تفتیده بر...

بر صبحِ تو نفس بیاویزم
به تیغه‌های روز
و حزن مغروق در گونه‌های...

شعرها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

شاعر

شاعر

فریاد غفوری

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

پنجره

پنجره

فروغ فرخزاد