شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها


ردِ اشک‌های تو بود 
که از جنازه‌ام راه می‌گرفت
شرح...

دست بیاویزد مدام 
در زخمی این‌گونه رفیع 
می‌گفتم: بخوان...

این زخم خوف بگیرد به جنون
به آغازی که از ما 
یکی رفته بود و
یکی...

از فرطِ کبود
درد بغلتد‌ به مهره 
بر استخوان
تفتیده بر...

بر صبحِ تو نفس بیاویزم
به تیغه‌های روز
و حزن مغروق در گونه‌های...

شعرها

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

می‌آیی 

می‌آیی 

م. مؤید

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی