شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من فقط تا همین سطر این شعر  شاعرم

من فقط
تا همین سطر این شعر 
شاعرم
از این‌جا  به بعد 
شهروندی  غمگینم 
که هر چهارسال 
یک بار
شهروند محترمی  شده است  
که گمان کرده بود  
دمنوش انگشت‌های مهرزده 
برای افسردگی‌اش 
خوب است 

در جهانی 
که 
رییس‌جمهورها
واحد شمارش وعده‌های دروغین‌اند

من فقط تا همین سطر شهروندی غمگینم
از این‌جا به بعد 
اخبار  ساعت  نُه‌‌ام 
که دلش  را  زمین لرزه‌ها 
جانش  را سیل
روحش را جنگ
و
غرورش  فرو‌ریخته با پلاسکو
این شعر را بفرست
پدر رومینا اشرفی سر ببرد
بفرست
ناپدری اهورا
به سطر سطرش 
اصلاً این شعر را بفرست سربازی
بگذار مرزبانت شود 
و تیر بخورد در تیر
تیر بخورد در مرداد
تیر بخورد در شهریور
تیر بخورد در مهر 
 تیر بخورد در 
به گلویش
و کلمه‌ها قطره‌قطره از زخمش ادا شوند

من فقط تا همین‌جای این شعر یک خبر بودم 
از این‌جا به‌بعد 
 بادی کهنسالم   
که 
در 
سطل‌های زباله 
دنبال گندمزارهای طلایی می‌گردد 
و 
از این سطر به بعد  
دوباره زنی خواهم شد 
که چند روز است 

به سرش زده 
 پاییز شود 

پاییزی  پشیمانم 
که 
جنازه‌ی یکی از ماه‌هایش را  به سینه فشرده

در شهر 
پرسه می‌زند
مویه می‌کند
و 

لالایی‌های 

غریبی  
می‌خواند...
 

رویا شاه‌حسین‌زاده

تک نگاری

میبینمت حسین !

میبینمت حسین !

سید علی صالحی

شعرها

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

مهدی ریحانی

سرآخر

سرآخر

ستار جانعلی‌­پور