شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دلتنگیدن

همیشه «پنجره­»ای از من است که تنها رو به درون دارد
حرف‌­ها می‌­آیند
فکرها می­‌آیند
می­‌آیند رؤیاها

بین ما اما سراسر عایق است
حس نمی­‌کنمت
هرچیز کلماتِ درونِ مرا بُرمی­‌زند
اما مرا برنمی‌­آشوبد

می‌­آید
دست به کاسه‌­ی سرم می‌­بَرَد
و چند کلمه را زیروُرو می‌­کند
چیزی برمی­‌دارد و پیشِ چشم می­‌گذارد
با انگشت­‌هایش حرفی نمی‌­زند
فقط چند کلمه را نوازش می­‌کند
با چشم­‌هایش حرفی نمی‌­زند
فقط به پنجره خیره است که فقط رو به درون دارد
انگشت­‌ها کلمه­‌اند
چشم‌­ها کلمه‌­اند
کلمات کلمه‌­اند
و هستند تا درونِ مرا از سکوت وُ از حروفِ نامِ تو پُر کنند
فقط بیایند از پنجره‌­ای که برای آمدن آمده بودند فقط.
 

محمد آشور

شعرها

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی