ای تلخی انتخاب در ناگریزی
یکی به عزای عظیم آدمی تو
یکی که فقط میتواند بگرید ما
نام تو باطل است
و شناسنامهات به بوی وحشی تنسوزی
شاهنامه است/ در اوزان عروضی اراده...
ای زنی که از استخوان پیاده شدی!
ترس/ زخمیست که نمیخشکد
به کلمه دست میبرم
و با ذغال انگشت اشارهات
ذغال زیبایی لبها
ذغال ملتمس چشمها
تو را به خانه برمیگردانم
و فکر میکنم مثل همیشه خواب بد دیدهام...