شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دریا 

دریا 
مدام مشوش بود
هیچ‌گاه
آب‌هایش از آسیاب نیفتاد
پیراهنش را
دیوانه‌وار می‌درید و
موج‌ها کفن‌پوشان می‌خروشیدند 
نه عصایی داشتم
که دریا را دو‌نیم کنم
و نه کشتی نوح با من بود
طوفان 
از منبرش 
پایین نمی‌آمد
یک‌ریز می‌غرید و
بر صخره‌ها مشت می‌کوفت
ما مرغابی‌‌های مضطربی بودیم
روی موج‌ها می‌لرزیدیم.
دریا
ورق می‌خورد و
بر باد می‌رفت 
غازهای وحشی 
سرگردان می‌پریدند      
می‌خواستم شنا کنم
اما هیچ‌گاه
دریا آرام نبود.

حسین نجاری

شعرها

نسیان

نسیان

مهرداد کمالی دهقان

تو میوه‌های منی 

تو میوه‌های منی 

محمد شمس لنگرودی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

مادر

مادر

حسن بهرامی