و نامهای که مبدل به یک پرستو شد
به روی میز تو شد یک مداد و پارو شد
و از اتاق تو پارو زدیم بر امواج
به آن جزیرهی متروکهای که جادو شد
جزیرهای که پر از گرگ بود و ردّ پلنگ
به یک اشاره پر از گلّههای آهو شد
و آهوان همه تا شامگاه رقصیدند
چنان که خاک جزیره بهشت شببو شد
چهار فصل زمین در اتاق تو گل کرد
اتاق باغ شد و غرق در هیاهو شد
و روی میز تو دریای واژه جاری بود
که واژهها همه تکتک درخت لیمو شد
من و تو بین درختان قدم زدیم آرام
بهار شد شب یلدا و باغ جارو شد
و نام تو که توالی جسم و ماهیت است
شبیه گل به دهانم شکفت و خوشبو شد
پرنده مرد، صدا مرد، برکهها خشکید
ستاره رفت و گل آفتاب کمسو شد
مزار من که در این عاشقانه پنهان است
اتاق تو که مبدّل به برج و بارو شد
و نامهای که به دستت نمیرسد هرگز
نوشته شد، پر پروانه شد، پرستو شد