شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نیامدی و دوباره به خویش رو کردم

نیامدی و دوباره به خویش رو کردم
شبانه با لب لیوان بگو‌مگو کردم
تمام شب به کفایت شراب خوردم و بعد
اذان صبح که شد با همان وضو کردم
نخواستی به زبانم بیایی اما من
حروف نام تو را خارِ در گلو کردم
نیامدی که بدوزم به چشم‌های تو چشم
نشستم و جگر خویش را رفو کردم
نواخت عقل به گوشم کشیده‌ای که: ببین!
دو چشمه اشک شدم حفظ آبرو کردم
چه جای خرده بر او اشتباه از من بود
که عقل ناقص را با تو رو‌به‌رو کردم
تو آرزوی بزرگی نمی‌توانم گفت
که با نیامدنت ترک آرزو کردم

غلامرضا طریقی

شعرها

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

شاعر

شاعر

فریاد غفوری

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی