شب
تلاوتی تلخ از
گرگهای غمگینی است
که قدر یک جنگل
دربارهی نبودن در جنگل
زوزه دارند
شب
تلاوت تلخی است
از بهار
که قطرهقطره یخها را
آب میکند
مردههای یخزده را
بیدار میکند
و با قدمهای سست و خشک
به سوی دهکده راه میاندازد
شب غروبی بیهوده
از سکوت خرگوشهای توی برف
در رثای گرگهاست
شب گذشته است؟
شکستخورده شب
روز هم نیامده.