شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پدر مرده شور بود

پدر
مرده‌شور بود
مادر
 برای تنهاییُ مرده‌ها گریه می ‌کرد
و من 
 برای تنهایی مادرم
که دست‌های زمختی داشت
از بس قبرها را شسته بود
خانه‌ی ما قبرستان بود
و همسایه‌ی ما مرده‌ها
من با پدرمرده‌ها و مادرمرده‌های زیادی همبازی بوده‌ام
در دبستان 
«مرده‌شور» فحش باشد
وقتی معلم عصبی می‌شد!
من مرده‌شور نبودم
شاید بدنم بوی مرده می‌داد
از وقتی مردم
لباس بچه‌های مرده‌شان را برایم می‌آوردند
مرگ
سن‌و‌‌سال نمی‌شناسد
پس برای من همیشه لباس بود
و برای پدرم همیشه کار
پدر
 مرده‌شور بود
و آخرین وصیتش این‌که 
مرده‌ای روی زمین نماند
من تا به خودم آمدم
 مرده‌شور بودم
به همکلاسی­‌ام گفتم  
مرده‌ها ترس ندارند
فقط خانه‌شان را عوض‌کرده‌اند
 خواب‌شان را طولانی‌تر
و خودم هنوز از مرده‌ها می‌ترسم
این را به مرده‌های زیادی گفته‌ام
و آن‌ها با چشم باز لبخند زده‌اند!

وجیهه نوزادی

تک نگاری

شعرها

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

آزادی و تو

آزادی و تو

بیژن الهی

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی