میچرخم
میلهها یکبهیک از مقابلم رژه میروند
آبی میدهند
لاشهای پرت میکنند
هر شب خواب میبینم
از درختی بالا میروم
با آهویی که به دندان گرفتهام
میدوم
با تندباد
و از پس گامهایم غبار بلند میشود
میبینم
مادهام سر بر گردنم میمالد
و بچهها شیطنت میکنند
میچرخم
میلهها یکبه یک
از مقابلم رژه میروند.