شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

می‌چرخم

می‌چرخم
میله‌ها یک‌‌به‌یک از مقابلم رژه می‌‌روند
آبی می‌دهند
لاشه‌ای پرت می‌کنند

هر شب خواب می‌بینم
از درختی بالا می‌روم
با آهویی که به دندان گرفته‌ام
می‌دوم
با تندباد
و از پس گام‌هایم غبار بلند می‌شود
می‌بینم 
ماده‌ام سر بر گردنم می‌مالد
و بچه‌ها شیطنت می‌کنند

می‌چرخم
میله‌ها یک‌به یک
از مقابلم رژه می‌روند. 

رضا چایچی

تک نگاری

شعرها

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

بار امانت

بار امانت

امیررضا وکیلی