شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

كه بنشیند گوشه‌اى و بنویسد:

كه بنشیند گوشه‌اى و بنویسد:
گل‌ها می‌لرزند
و در سرزمینی دیگر
این جغرافیاست 
كه روی پای خودش بند نمی‌شود
و از هر گوشه‌ای طنینی‌ست
و حنجره‌ای به ابر آغشته
كه می‌خواند: «دلا این یادگار خون سرو است»*

با این همه تنها اوست كه می‌داند
گل‌ها در هر سرزمینی می‌لرزند
و باید برای فردا 
فكر تازه‌ای كرد
پیش از آن‌كه تبرها
حرف‌های نازكشان را
بگذارند برای روز مبادا

باید برای هر جنینی
هر طفلی 
هر زنی
شعری تازه‌ نوشت
و دست برد به حلقوم روزگار
كه به یاد بیاورد
این سروهای مرده در كافه‌های تاریك
از هر گلی كه بلرزد می‌ترسند
و بلد نیستند تاریخ را طوری بنویسند
كه كسی از اواسطش به گریه نیفتد.

*سطری از هوشنگ ابتهاج

محسن بوالحسنی

شعرها

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

جای امن

جای امن

واهه آرمن

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

چه کسی  مادر کوزت را حامله کرد؟

مهرگان علیدوست