شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عاشقانه

اگر چه در تنهایی 
حاصل عمرم تمام
پله‌پله از استخوانم شد 
و شانه‌ی من نردبانی، 
که انسان،
برای لگد شدن نیست
و زن،
برای خرامیدن و 
شکلی از گوزن بودن نیست
شب اگر
پشت ستاره‌ها پیداست
من، پشت هر واژه 
و عشق پشت هر شاعر
کسی که ورای چشم نبیند تو را
هرگزش آن دیدن، دیدن نیست
تو را 
و مرا
اگرچه به تحقیر و زنجیر بستند  
اندیشه را 
در زنجیر پوسیدن نیست
اگر به تازیانه بند از بند تن گسستند 
فکر پرنده از آسمان زدودن نیست
نگاه کن
عقاب را  بر خاک پر کشیدن نیست
مرا چه باک از افتادن
که در آغوش تو افتادن، مردن نیست

علی منجزی

شعرها

چقدر باید پرنده شد

چقدر باید پرنده شد

سیدعلی صالحی

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

به صبحی دیگر

به صبحی دیگر

محمود معتقدی

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی