شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عاشقانه

اگر چه در تنهایی 
حاصل عمرم تمام
پله‌پله از استخوانم شد 
و شانه‌ی من نردبانی، 
که انسان،
برای لگد شدن نیست
و زن،
برای خرامیدن و 
شکلی از گوزن بودن نیست
شب اگر
پشت ستاره‌ها پیداست
من، پشت هر واژه 
و عشق پشت هر شاعر
کسی که ورای چشم نبیند تو را
هرگزش آن دیدن، دیدن نیست
تو را 
و مرا
اگرچه به تحقیر و زنجیر بستند  
اندیشه را 
در زنجیر پوسیدن نیست
اگر به تازیانه بند از بند تن گسستند 
فکر پرنده از آسمان زدودن نیست
نگاه کن
عقاب را  بر خاک پر کشیدن نیست
مرا چه باک از افتادن
که در آغوش تو افتادن، مردن نیست

علی منجزی

شعرها

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه ای

مجید عزیزی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی