شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در نتوانستن

شعر
وجهِ نادیدنیِ چیز بود
اما هیچ‌گاه مانع نشد
یعنی نمی‌توانست
که تراژدی چیزِ بزرگی نبود
افتاد
از اندازه‌ی نوکِ یک سوزن کشید
تمامِ جانم را
بیرون
دارد برف می‌آید
حالا چه این در
سنگِ گور
چه درِ خانه‌ی اجاره‌ای
مهم رفتن بیرون از من بود
که از پایِ تلویزیون بلند شوم و
به پایِ تو بیفتم

ای تو!
تنِ اندوه را
با بیابان رهایش کنی 
یا با انبوهِ شهرِ سر در خود

بیرون دارد برف
ردّ پایت کو؟

کیانوش تنها

تک نگاری

شاعر مادرزاد

شاعر مادرزاد

محمد حسین بهرامیان

شعرها

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

گُنگ

گُنگ

سیدعلی صالحی

ویدئو

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی

پاییر پدرسالار

پاییر پدرسالار

مهدی صمدانی