شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 

از مقابل آینه دور شد
که تکه‌های شکسته‌اش هنوز می‌ریخت...

 


سال‌ها لای علف‌های هرز
کنار این صخره‌ی سیاه

 


و در ابتدا دیدم
شب سنگی فرو می‌افتد
بر...

 

سنگ‌ها را از کف رودخانه آورده بودند
خزه‌های بیرونشان گواه...

و شاید نخست 
تنها رؤیا بود
که از زیرِ سنگی جوشید
و اکنون ما 

می‌چرخم
میله‌ها یک‌‌به‌یک از مقابلم رژه می‌‌روند

هیچ‌وقت دست به جام نزد
ردیف آوازها را نشنید
شعری از ریلکه نخواند
بی...

اگر سرت را خم کنی
بر دریای کلماتی که هیچ گاه بر زبان نخواهی آورد
پایین‌ات...


سنگ‌ها را از کف رودخانه آورده بودند
خزه‌های بیرون‌شان گواه...

و شاید نخست
تنها رویا بود
که از زیر سنگی جوشید
و اکنون ما
در این...

مانند پیامبری که از قرن‌ها پیش
پرتش کنند در جهان ما
سرگردان بود در...

شعرها

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی