که خانهی اجارهای وطنم بود
سرزمین پچپچ و امید
پناهگاهی کوچک
که فکر میکردم
با ارادهی سبز
بهسمت آفتابگردان میچرخد.
چقدر توهم خوب است
به آدمی حُکم میکند
که خانهی دیگری را
به نام خود بزند.
که خانهی اجارهای وطنم بود
وجود داشت
ولی
تصویرِ شیر ِ محتضرش
بی اعتنا به کائناتِ کمینکرده
به چهرهی خورشید
شمشیر میکشید.