شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شادخواری

که خانه‌ی اجاره‌ای وطنم بود
سرزمین پچ‌پچ و امید
پناهگاهی کوچک
که فکر می‌کردم
با اراده‌ی سبز
به‌سمت آفتاب‌گردان می‌چرخد. 


چقدر توهم خوب است
به آدمی حُکم می‌کند
که خانه‌ی دیگری را
به نام خود بزند.


که خانه‌ی اجاره‌ای وطنم بود
وجود داشت 
ولی
تصویرِ شیر ِ محتضرش
بی اعتنا به کائناتِ کمین‌کرده
به چهره‌ی خورشید
شمشیر می‌کشید.
 

عنایت سمیعی

شعرها

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

من شبیه نیستم

من شبیه نیستم

مریم یوسفی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری