تمام اندوههای جهان را، باد
به خانهی من آوردهست
میهمانان ناخواندهای که
در کلماتم دست میبرند،
آهنگها را عوض میکنند،
پردهها را میکشند
و مصرند که خندهی تو در این خانه اتفاق نیفتاده است
تمام اندوههای جهان و قلب چاکچاک من
تو را بهانهی این گریستن خاموش
و این آغوش خالی میدانند
به کوههای بلند دوردست فکر میکنم
که ابرها را مچاله میکنند
و ابرها از ترس زهرهترک میشوند،
آب میشوند
به کوههای بلند دوردست فکر میکنم
و نسبت دورشان با من.