شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پرندگان به پرو می‌روند و می‌میرند

پرندگان به پرو می‌روند و می‌میرند*
و دسته‌دسته جلو می‌روند و می‌میرند
به هرم بوسه‌ای از قاف قلب یخ‌زده‌ام 
به لانه‌ی لب تو می‌روند و می‌میرند
دهان گشودم و پرپر... پرنده‌ها رفتند
شبیه راز که لو می‌روند و می‌میرند
قفس گریز خیالات یک شکارچی‌اند 
در آتشی که الو می‌روند و می‌میرند
به میله‌های قفس خو نمی‌کنند انگار 
در انتظار گودو*
می‌روند و می‌میرند
برای مرگ پرنده تفنگ لازم نیست 
فقط بگو که برو! می‌روند و می‌میرند

پرندگان به پرو می‌روند و می‌میرند/ رومن گاری
 در انتظار گودو/ ساموئل بکت

فاطمه هویدا

تک نگاری

شعرها

لیوان چای منتظر بودم 

لیوان چای منتظر بودم 

معین صباغ‌مقدم

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی