شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نبود چشمِ جهان خوگرفته با ساعت

نبود چشمِ جهان خوگرفته با ساعت
نداشت در دلِ هر خانه ردِ پا ساعت
جهان به‌شکلِ دگر بود، بی‌حساب‌و‌کتاب
نمی‌گذشت چنین گنگ و تیزپا ساعت
کسی به یاد ندارد کدام لحظه‌ی شوم
کمر به قتلِ زمان بست ابتدا ساعت
کدام روزِ سیاهی شیوع پیدا کرد
به خانه‌خانه‌ی مردم چنان وبا، ساعت
زمان بدل به عدم شد، عدم زبانه کشید
درست لحظه‌ی اعلامِ کودتا، ساعت
هجومِ عقربه‌ها، مرگِ بی‌نهایت‌هاست
وجب گرفت به بالایِ لحظه‌ها، ساعت
گرفت لطفِ زمان را، زمان مقطع شد
به خون کشید زمین را چه بی‌خطا ساعت
همین‌‌که ترسِ نبودن به جانِ مردم ریخت
همین‌که بُرد بشر را به ناکجا ساعت،
همین‌که لذتِ هر لحظه مرزبندی شد
به خواب رفت، به خوابی بی‌انتها، ساعت
 

بابک دولتی

تک نگاری

شعرها

تو تمام رفتگان منی

تو تمام رفتگان منی

فرناز فرازمند

این باغ سوگوار درختان بی بر است

این باغ سوگوار درختان بی بر است

رضا جمشیدی

زیبای همیشه غمگین

زیبای همیشه غمگین

سابیر هاکا

مترسک

مترسک

میرحسین نونچی