بگذار حجلهای بشوم از عزای تو!
هرگز نمیرد آنکه بمیرد برای تو!
بگذار خودکشی بشوم روی بامها
بگذار آسمان بشوم زیر پای تو!
میبوسمت که روی لبت شعر تر شوم
«شاعر شنیدنیست» ولی با صدای تو!
ای چشمهات! آینهی روزگار من
نگذار سنگسار شود چشمهای تو!
رنگینکمان گم شده در دود و آتشم!
در انتظار معجزهای از خدای تو!
گیرم به حکم دار! مرا جان به سر کنند
بر دار هم نمیرود از سر هوای تو!
آه، ای وطن! ترانهی خونینِ روی لب
ای خاک سرخ و سوخته
جانم فدای تو!
*شاعر شنیدنیست از محمدعلی بهمنی