شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به‌جز دشنام و نفرین از زمین و آسمان خوردن

...

به‌جز دشنام و نفرین از زمین و آسمان خوردن
ندارد حاصلی از دست‌رنج دیگران خوردن
سر هر لاشه شیر و کرکس و کفتار مشغول‌اند
ولی فرق است بین خُرد‌خوردن با کلان‌خوردن
ولی فرق است بین نان ز خون خلق تر کردن
و یا همراه ایشان بر سر یک سفره نان‌خوردن
ولی فرق است بین مثل کوه از جا نجنبیدن
و یا با هر نسیم هرزه چون پرچم تکان‌خوردن
ولی فرق است بین دانه‌خوردن در قفس در قعر
و یا در آسمان در اوج تیر از ناگهان خوردن
گل روییده در گلدان نه درکی دارد از طوفان
نه در سرما و بوران سیلی از باد خزان خوردن
سگی ولگرد بودن در خیابان‌های بی روزی
شرف دارد به از هر دست ناکس استخوان‌خوردن
زبان در کام می‌گیرند خیل مردمان، چون نیست
جواب حرف حق جز مشت سختی بر دهان خوردن
صدایی در نمی‌آید از این شب‌های بی روزن
به‌جز گاهی صدای استکان بر استکان خوردن

مهدی مهدوی

شعرها

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد