شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از دست من برنمی‌آید الا دود 

از دست من برنمی‌آید الا دود 
و الفتی که میان آتش و ماست 
در بسیط جهان تنهاست! 
ای سایه، ای برودت همراه
بلند شو 
کنار شعله‌ای که می‌کشم بایست در آیین ائتلاف 
در تابستانی که خشک می‌اندیشد
و با دهان تشنه ذبح می‌کند...
چیزی بگو هم‌سنگ آب 
عقیق زیر زبانم نیست 
و غرق در کلمات نیم‌سوخته‌ام
چیزی بگو 
به شاعران که چشمه‌های سرزمین من‌اند
بگو که صاحب‌اختیار زمین آب است، 
پرنده‌ها به آب می‌پرند
و ذاتشان را با آب‌های بی کناره نسبتی است.
بگو  و به یادبیاور آن پرنده را 
که رقص‌کنان 
از موضعی عمیق برآمد 
و گفت که خلقت پرنده به ماهی،  به گرگ،  به انسان مقدم است 
و دست‌هایش را به میله‌ی پرچم بستند
پرنده‌ای که واحه شد 
در تا چشم کار می‌کند برهوت 
واحه شد و جهان به رفع عطش جنبید...
حالا که آب و خاک و نور و خدا به هم‌اند
و گاه،  گاه عمارت است، 
حالا که مرده‌ها به احیای آب مشغول‌اند 
و زندگان به احیای مردگان،  
حالا که ماه کامل است
آب کامل است 
و کلمه کامل 
و تو به رهبری آب‌ها درآمده‌ای 
بگو این زخم‌خوردگی 
از اشتهای چندم ما آب می‌خورد؟ 
از رازها‌ی گشاده‌ای که توراست
بگو،  به رقص بگو 
به رقص درآ 
به رقص درآور...
برقص خدانور!
 

زهرا حیدری

شعرها

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

دلت دلفینی ست

دلت دلفینی ست

شاهین غمگسار

بی‌شرف های دور من: بسیار

بی‌شرف های دور من: بسیار

فرزین منصوری

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی