از اعصاب محرک شما بیزارم
از متن تخمیری شما
از عقدهی انتلکتوئلزده از بیرون
که صاف میکند هر چه از کفک زده
شکل مسری عق
که از نیدل انزالتان فشانده
در تحت ریقوی فرومانده
از اسب از اسنپ
از نیروی توانیر روسها
بر کشتی بیبخار کاسپین
از خلیج شما متنفرم
در هر جزیرهای
از انعکاس صورت من در شما متنفرم
در هر پرچمی
در هر خیابانی که از تو رد میشود
در هر کلاهی که بر سر هر کس تا ناف
از بوی نفتیٍ مغزها در لباس فیل
و از تمام شیپورها در خرطوم شبکهها
از سوزن گیر کرده در تمام اپلیکیشنها
در تمام نویسندهها
از تمام شاعرها
و مجلات
از تهوع پرفورمنسها
و شکلهای موجه
از هبوط سیمانی قبرها
از دنیای بریدهبریدهی صفحات مشبک شما
بیزارم...