تریاک چپاندهای در چشمهاتو
برهنه میدوانیام
میدوی
که سگ/گیاه
در دهان من پارس کند
و دُمل
نشئهی نمک باشد.
در استخوان بگیرمت
که مگر
گِز گِز گوزن بر ساقهات
آرام شود
و رام شود
تیری که هار
میدود و
میدواندت.
میدوی
که سگها بر پیشانیات
عرق شوند و
بریزند.
تاب نیاوری
دَم دویده بر دُمل را.
داغت را جگرپاره کنم
که نافِ بریدهی منی
پیچیده در تنی دیگر.